شهر داغان شده ی من
شهر داغان شده ی من
ناکسانی خونت همی خورند
نا مردمانی دامانت ننگین همی کنند
لیکن از تو صدایی به شکایت بر نخیزد.
شهر داغان شده ی من
آبی آرامت همه راز هستی بود
سرخ وحشی تو همه سر نیستی بود
هم اینک صدایت کو؟
شهر داغان شده ی من
فرزند تو منم
من
من هار گشته ام
به خون نامردمان تشنه ام
می خواهم انتقامت بستانم
شهر داعان شده ی من
تو نیز به شهامت نعره برآور.